در گفتگو با همسر اولین شهید محراب سیستان و بلوچستان مطرح شد؛ گره مشکلات زندگی ام با عنایت به شهید باز می شود

آوای فرهنگی – مهدیه توکلی از فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش ناحیه یک زاهدان و همسر اولین شهید محراب استان«مهدی توکلی» گفت: اگر در این دوازده سال عنایت شهید نبود من هم هیچ و پوچ بودم هنوز هم اگر مشکلی برای دخترانم پیش می آید یا گره ای در کارشان، خدا را به واسطه پدرشان صدا می زنند…

 

 

به گزارش پایگاه خبری آوای فرهنگی ، دوازده سال از شهادت اولین شهید محراب سیستان وبلوچستان زمان می گذرد که دستی جفاکار و کوردل از آستین نفاق بیرون آمد و روحانی مومن را که گناهی جز احیای شب قدر و ودعوت مردم به عبادت خدا در این شب نورانی نداشت، به خونش غوطه ور ساخت؛ تا مانند مولایش امیرمومنان(ع) با پیکری خونین به ملاقات محبوبش نایل آید.

شهیدی که به منطقه ای محروم از سیستان وبلوچستان هجرت و مسئولیت تبلیغ و امام جماعت مسجد روستای افتخار آباد خاش را بر عهده گرفت؛ حال سالهاست همسری در فراق شوهرش و دختران در غم بی پدری به سر می برند و هنوز هم بهانه پدر می گیرند، لحظات دلتنگی را با رفتن به مزار عزیز خویش و یا با درد و دل کردن با یادگاری های آن عزیز سفر کرده (عمامه و لباس روحانیت و قرآن آغشته به خون) برطرف می کنند.

 

 

مهدیه توکلی از فرهنگیان شاغل در آموزش و پرورش ناحیه یک زاهدان و همسر اولین شهید محراب استان«مهدی توکلی» در گفت وگو با خبرنگار عصرهامون گفت: ملبس بودن به لباس روحانیت برجسته ترین ویژگی شهید بود و حجب و حیای مردانه اش، مرا مجذوب وی کرد.

وی افزود: لبان همیشه خندان و روحیات خاص «مهدی»که تا شب شهادت همراه وی بود باعث شد زن و مرد و کودک برایش اشک ریخته و بر سر و صورت بزنند.

وی در خصوص نحوه شهادت همسرش بیان کرد: از صبح روز ۲۱ رمضان استرس و نگرانی شدیدی داشتم و حالم بسیار بد بود وقتی برای مناجات شب قدر راهی مسجد شدم پس از خواندن نماز خداوند را به فرق شکافته امام علی(ع) قسم دادم تا آرامم کند.

همسر شهید در تکمیل مطلب فوق تصریح کرد: در حال و هوای خود بودم که از صدای «مهدی» از بلندگوهای مسجد شنیده می شد و مردم را دعوت به حضور در مراسم عزاداری می کرد؛ دقایقی بعد اما دو موتورسوار با لباس نظامی به مسجد نزدیک شدند و مهدی غافل از اینکه آنان لباس مبدل پوشیده اند برای خوش آمد گویی به آنان نزدیک شد که پس از چند قدم کوتاه صدای تیراندازی شنیده شد.

وی ادامه داد: دخترم صالحه را در زیر چادر پنهان کردم اما اسما در کنار پدر بود، وقتی پرده وسط مسجد که مشخص کننده قسمت مردانه و زنانه بود کنار رفت همسرم را دیدم که بر روی زمین افتاده و مردم دورش حلقه زدند؛ نزدیکتر که شدم وی را بیهوش و لبخند به لب و دخترم اسما را با تنی لرزان بر بالای سر پدر دیدم؛ دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاده است.

توکلی افزود: پس از این حادثه بلافاصله مهدی را به زاهدان منتقل کرده بودند؛ پدر و برادرم خود را برای آوردن من و فرزندانم به زاهدان به روستای افتخار آباد رسانده بودند که در طول راه مدام اتفاقات مسجد را برای خود مرور می کردم وقتی به منزل پدر شوهرم رسیدیم نگاهم به پارچه سر در خانه افتاد و ناگهان متحیر ماندم؛ «اولین شهید محراب استان سیستان وبلوچستان…»

وی در پایان بیان کرد: به یاد دارم روزی که به روستای افتخار آباد آمدیم از شهید پرسیدم چرا اسم روستا را افتخار آباد گذاشته اند که به شوخی گفت: چون من به این روستا آمدم و روحانی مسجد شدم؛ به حق شهید توکلی افتخاری برای این روستا شد.

انتهای پیام/

صاحب امتیاز و مدیر مسئول پایگاه خبری آوای فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید